ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
اگه بخوام از این مدتی که نبودم بگم:
اول اینکه بازهی فرجهها رو خیلی سخت گذروندم. اصلا از نظر روحی شرایط مناسبی نداشتم و نمیتونستم درس بخونم با وجود اینکه واقعا میخواستم! این موضوع استرسم رو بیشتر و بیشتر میکرد... . چون نتونسته بودم از فرجهها استفاده کنم دوران امتحانات رو به سختی پشت سر گذاشتم. تازه اون موقع بود که یه سری جرقهها در مورد روش مطالعه و ایرادات خودم موقع مطالعه زده شد و باعث شد یه سری ابهامات برام روشن بشه.
بعد از دوران امتحانات، همراه با مامان که اواسط امتحانات اومده بود سوفه رفتیم #کویر. کویر اسم مستعار شهر زادگاه مادریم هست که اینجا با این اسم ازش مینویسم. چند روزی کویر بودیم و بعد برگشتیم مشهد.
دیگه اینکه یکی از کارهایی که تابستون موفق به انجامش شدم کلاس رانندگی بود. کلاسها و امتحان آیین نامه رو گذروندم. البته برای کاردکسم انتقالی گرفتیم به #سوفه و انشاالله امتحان عملی رو اونجا میدم.
تابستون برای من یه ویژگیای داره اونم اینه که میزان فعالیت من رو نزدیک به صفر میکنه. تابستون، بازدهی و بهرهوری من به کمترین حد خودش میرسه و به دنبالش حس ناکارآمدی و افسردگیه که وجودم رو میگیره. در کل در تابستون، هم به خاطر شرایط هوا-من عاشق هوای سردم از طیف خنک تا یخبندون! و از هوای گرم در کوچکترین درجهش بیزارم!- هم به خاطر اینکه برای درسخوندن مجبورم برنامهریزی داشته باشم، روال زندگیم منظمتر پیش میره. خلاصه که تعطیلات تابستانی رو خیلی تلاش کردم براش برنامههای فردی داشته باشم ولی نتونستم کارزیادی از پیش ببرم.